-
وصیت ...
دوشنبه 24 دیماه سال 1386 16:15
دیگه بودنم تمومه حادثه من و ورق زد آخرین صفحه تقویم بی تو رفتنو رقم زد دیگه فرصتی ندارم که تو رو یادم بیاره می میرم بی تو و میرم دیگه تو ، منو نداره حالا که موقعه رفتن ، حس دستاتو ندارم حالا که محکوم رفتن تو رو اینجا جا می زارم تو همیشه خاطر من خاطرت خیلی عزیزه که دم بستن چشمام پشت پلکام اشک می ریزه پشت بی تابی رو...
-
ماه کبود تقدیم به همه کسایی که صبر رو تو عاشقی تمرین نکردن
دوشنبه 10 دیماه سال 1386 16:33
یک شب دیدم تو آسمون صورت ماه کبود شده باز تو نگام زنده شدن خاطره های دور شده یکدفعه روز و ماه و سال شدن همین ثانیه ها بغضم تو چشمام داد می زد غصه بسه گریه بیا کبودی صورت ماه توی چشام حلقه می زد بازم مجازات منه دوره خاطرات سرد از سیلی سرد زمان رو صورتم یه نقشی هست جای کبود روزگار یک عمری رو دلم نشست قلب کبود روی سیاه...
-
سلام
شنبه 1 دیماه سال 1386 16:25
ثبت سلامتی عزیزانی باشد که در این دنیای مجازی (به قول ابراهیمی )اولین دست نوشته های این افکار پریشان را هر چند قاصر به اندیشه توانمند خود ببخشند . دوست داشتم این آغاز شادمانه برای رسیدن به عاشقانه ها از تاریخ ۷/۹/۸۶ باشد اما چه کنم که اسیر تقدیر حضرت دوست هستم و همواره در اطاعت از قسمت او . باری اگر سخن در افکار...