وصیت ...

دیگه بودنم تمومه حادثه من و ورق زد

آخرین صفحه تقویم بی تو رفتنو رقم زد

دیگه فرصتی ندارم که تو رو یادم بیاره

می میرم بی تو و میرم دیگه تو ، منو نداره

حالا که موقعه رفتن ، حس دستاتو ندارم

حالا که محکوم رفتن تو رو اینجا جا می زارم

تو همیشه خاطر من خاطرت خیلی عزیزه

که دم بستن چشمام پشت پلکام اشک می ریزه

پشت بی تابی رو نشکن خالی شو از خاطر من

حس نکن نبودنم رو ، غنچه کن رازقی من

بعد من ترانه ای شو که منو یادت نیاره

گفته بودم شوق رفتن طاقت اشکو نداره

رسیده وقت وصیت توی اشک و سوز و حسرت

یه روزی ازم گذشتی نگو عشقت بوده عادت

تا می تونی با ستاره ماه و مهمون دلت کن

دریا رو پایه ثابت برای درد و دلت کن

نبینم که آسمونو حلقه کردی توی چشمات

به گلا بخند که باشن همدم چشمای زیبات

نمی خوام یه روز تو حرفات نقش غصه داشته باشی

آرزومه تا همیشه عاشق و پاینده باشی

 

 

********************************************

 

نه ثانیه دلتنگ می شه نه لحظه بی درنگ می شه

اگه نباشه عاشقی کی میگه گل قشنگ می شه

اگه خدا عاشق نبود هیچ دلی عاشق نمی شد

وقت سفر برگ درخت اسیرگریه نمی شد

سنگ که به برکه می زدی ماه قهر می کرد میر فت زیاد

لحظه گرگ و میش می شد فاصلشون خیلی زیاد

نفس هوس میشد میزد دل و برای همیشه

هیچ کس نمی گفت عزیزم واسم بمون تا همیشه

حالا که عاشق توام خاطره رو رج می زنم

سر مست از عشق تو میشم لبخند به هر رنج می زنم

جفت شیش بختم همیشه قشنگتر از این نمی شه

که ماه آسمون بگه حسودیم از عشقت می شه

 

* کپی برداری از اشعار بدون اجازه پیگرد قانونی دارد * 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد